بسم الله الرحمن الرحیم- جناب اقای دکترنیری ودوست ایشان بحث را روی خرافات دینی بخصوص مسئله شفا بخشی تربت شفا بخشس امام حسین علیه السلام را مورد انکار قراردادند که پزشکی تعطیل شود؟ خوب بود که ایشان کتب پزشکی ائمه اطهار علیم السلام راموردتوجه قرارمیدادند بار ها از ائمه اطهار علیم السلام سئوال های پزشکی میکردند ائمه اطهارعلیهم السلامتجویز داروی گیاهی را میکردند علم ابوعلی سینا درباره میکرب دراب وهوا متعلق به امام صادق علیهم السلام است یک مهمانی تشکیل میشوددر زمان ایشان که کنار یک چشمه بوده که زمانی اب کمی ازان چشمه میجوشیده است گوسفند مریضی کنار این چشمه میکشند وخون ان گوسفند وارد اب میشود که این کار دراسلام نهی شده است واز گوشت ان گوسفند کبابی تهیه میکنند ومیخورند وطبق سنت ان زمان اب خون الود را بافشار دور میکنند عدهای کمی از جمله یک نوجوانی از ان اب میخورد بعد دست وپای ایشان ورم میکند وماد راش ان نتوجوان به نزد بوعلی سینا میاورد بوعی سینا میفرماید ایاشن حتما میمیرد ولی من مسکنی به ایشان میدهم مادرنارحت میشودمیگوید از گوشت بوده ایشانمیفرمایداز گوشت نبوده است از اب بوده است ذراتی دراب است که مرض رامیسازد پس اسلام نمیفرماید تمام امراض راتوسط تربت امام حسین علیه السلام مدوا میکنید درحالیکه موردهای عینی دقیقدارد اما جنبه روحی ان بسیارعظیم است دومورد مندرحدیث دیدم یکموردخانمی که شب بعلتی سخت میترسد وامام صادق علیهم السلام فرمودند تربت بدهید وکی مورد مریضی بود درحال مرگ بعلتی زبانش لال شد وخدمت امام صادق رسیدند فرمودندچیزی میخواهدبگوید ولی نمیتواند باز امام فرمودند اب تربت رااز لای دندان به حلق وارد کنید وصحبت توانست بکند درجبهه فردی تعریف که من قبلا بسیارشجاع بودم بطوریکه قله ها درزمستان به تنهائی فتح میکردم واوائل جنگمداوم درخط مقدم ارپی چی میزدم کم کم ترس منرابرداشت بطوریکه غالبا پتانصدمتر پشت مقدم بودم فردی یک کیلومتر عقب تر قرارمیگرفت ومن به ایشان گفتم پانصدمتر کافی است تا اماده حمله شدیم من همیشه خط ششم بودم که خط شکنی میکردم ایشان میرود درابگوشت تربت برای خوداش میریزد ویک دفعه دیدم ایشان باخطمقدم حمله ما لو رفته بود حمله کرد وعراق اماده بود دستور عقب نشنین دادند چند خط عقب نشنینیقبول نکردند زیرا عراق عقب کشیده بود ولی نزدیک کوه بودهمه انها توسط هواپیما وموشک وتوپخانه شهید شهید شدند وایان از تفنگهای ایرانی وعراقی بدست میاورد .وشلیک میکرد وهرچه مافریادمیزدیم برگردعقب ایاشن همچنان میچنگیدتا یک توپ سنگین کنارایشان بزمین خورد ومن مات ومبهوت هستم که انسان رانمیشودبه این سادگی شناخت